گفتم : مادر گفت: جانم گفتم : درد دارم گفت : بجانم گفتم :خسته ام گفت : پریشانم گفتم : گرسنه ام گفت : بخور از سهمِ نانم گفتم : کجا بخوابم گفت : روی چششمانم . . . اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم همیشه از درد گفتم و از رنج به سلامتی مادر: واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره به سلامتی مادر : بخاطر اینکه هیچوقت نگفت من ، همیشه گفت بچه هام به سلامتی مادر: بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنیداما هیچوقت ازغمهاش نگفت به سلامتی مادر بخاطر اینکه از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته به سلامتی مادر : بخاطر زندگی که همراه ب...